لذت خرید زیر سقف شگفتانگیز تاریخ
تاریخ انتشار: ۳ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۰۵۷۴۹۵
همشهری آنلاین- ابوذر چهل امیرانی: بازار بزرگ تهران از جنوب به خیابان مولوی، از غرب به گلوبندک، از شمال به پامنار و از شرق به آبمنگل و کوثر محدود میشود و همهروزه هزاران نفر برای خرید به اینجا میآیند.این داد و ستد در بخشهای مختلف بازار یعنی بیش از ۱۴۰سرا، ۸۰پاساژ، چند تیمچه، ۲دالان و هزاران حجره انجام میشود که با برخی از آنها و محل قرارگیریشان آشنا میشوید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سرای «وزیر نظام» در خیابان پانزدهخرداد، روبهروی میدان ارگ قرار دارد. بهدلیل عبور آب شاه از این سرا که از میدان توپخانه جاری بود، سبب ایجاد هوایی خوش شده و به دلگشا معروف شد.
سرای امیراز شمال به بازار خیاطها، از غرب به بازار کفاشها و از شرق به بازار مسجد زید راه دارد. حجرههای این سرا که امیرکبیر بنا کرد، در حال حاضر به فروش پارچه اختصاص دارد.
تیمچه حاجبالدولهاین تیمچه در کنار مسجد امام قرار دارد و از قدیمیترین ساختمانهای بازار است. بسیاری از زوجهای جوان برای خرید جهیزیه به این بازار مراجعه میکنند چون کالاهای متنوع دارد.
تیمچه مهدیهدر نزدیکی سبزهمیدان و ابتدای بازار کفاشها قرار دارد. برخی معتقدند که تیمچه مهدیه، قدیمیترین تیمچه بازار است که با معماری گنبدی خود، زیبایی خاصی به بازار تهران بخشیده است.
تیمچه اکبریانساختمان این تیمچه را بهصورت قرینه ساختهاند. داخل بازارچه عودلاجان، مقابل کوچه حکیم قرار دارد که ۲سالن در شمال و جنوب و حجرههایی در دو طرف دارد.
تیمچه قیصریهاز مهمترین تیمچههای بازار تهران است. ورودی شمالی تیمچه در راسته اصلی بازار مسگرها و ورودی جنوبی آن سرایی با همین نام بوده که امروزه مسدود است.
سرای چهار بازارسرای «چهار بازار» با قدمت ۲۰۰ساله در شرق چهارسوق بزرگ قرار دارد و به بازارهای چهارسوق بزرگ، مسگرها و کوچه گونیفروشها منتهی میشود. این سرا اکنون انبار ادویهجات است.
تیمچه صدریهاین تیمچه در بازار چهارسوق (بین چهارسوق بزرگ و کوچک) قرار دارد. پوشش آن آجرکاری و مرکز فروش پارچه است.
چهار سوقدر خیابان پانزدهخرداد قرار دارد و یکی از بخشهای قدیمی بازار بزرگ تهران محسوب میشود. این مرکز بسیار ارزشمند و مهم، جزء آثار ملی بهشمار میرود.
بازار حضرتی حدود ۵۰۰سال پیش محور اتصال تهران قدیم به جاده ابریشم و یکی از ۲راسته اولیه بازار تهران بوده که از طریق بازار بزازها به سبزه میدان منتهی میشود.
بازار بینالحرمیناز بازارهای اصلی بهشمار میرود که در آن نوشتافزار بهفروش میرسد. در دوران محمدشاه قاجار بهوجود آمده و به دستور او به بازار تهران اضافه شد.
بازار زرگرهاقدیمیترین بازار طلا و جواهر کشور است که در خیابان پانزدهخرداد، نرسیده به سبزهمیدان قرار دارد. از طلای سفید گرفته تا طلای زرد و کالاهای زینتی در این بازار پیدا میشود.
بازار عودلاجاندر اواخر دوران صفویه ساخته شد و رونق خود را از همان زمان تاکنون حفظ کرده است. چهارسوقها و معماری بسیار زیبای آن، رنگ و بوی تاریخ تهران قدیم را دارد.
بازار بزازهادومین راسته قدیمی بازار تهران است که از خیابان پانزدهخرداد شروع میشود و تا نزدیکی خیابان مولوی ادامه دارد. محل عرضه انواع پارچه است و سقف آجری و شیروانی دارد.
بازار کفاشهایادگار برجا مانده از دوران امیرکبیر است که از سبزهمیدان تا غرب و کوچه کبابیها امتداد دارد. البته برای خرید کفش به اینجا نروید چون بیشتر مغازهدارها تغییر شغل دادهاند.
کد خبر 769075 برچسبها کفش ادویه منطقه ۱۲ امیر کبیر جاده ابریشم بازار تهران خرید توپخانه جواهرات و زیورآلاتمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: بازار بزرگ تهران ادویه جات جاده ابریشم نوشت افزار کفش ادویه منطقه ۱۲ امیر کبیر جاده ابریشم بازار تهران خرید توپخانه جواهرات و زیورآلات خیابان پانزده بازار تهران سبزه میدان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۰۵۷۴۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
داستان شگفتانگیز یک معلم در«مدیر مدرسه شریعت»/ از مبارزه با بهائیت تا تربیت چوپانی که مدیر مدرسه شد
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری آنا، کتاب «مدیر مدرسه شریعت» داستان زندگی معلم شهید محمد ترابنژاد است که رحیم مخدومی نویسنده نام آشنا و صاحب سبک کشورمان آن را نوشته و انتشارات «رسول آفتاب» آن را منتشر کرده است. به مناسبت گرامیداشت هفته مقام معلم، گپوگفتی درباره شخصیت و زندگی این معلم شهید با نویسنده این کتاب داشتیم که در ادامه با هم میخوانیم:
آقای مخدومی! در هفته بزرگداشت مقام معلم هستیم. از شما کتابی با عنوان مدیر مدرسه شریعت منتشر شده که موضوعش زندگی یک معلم شهید است. درباره این کتاب توضیح میدهید؟
کتاب «مدیر مدرسه شریعت» به معرفی یک معلم شهید به نام محمد ترابنژاد پرداخته است. شهید تراب نژاد از معلمان استان مازندران و شهرستان ساری است.
ایشان در دهه چهل معلم میشود و با توجه به اینکه فضا، فضای دوران طاغوت است کارهایی انجام میدهد که خیلی شگفتانگیز هستند و غالباً انتظار از یک شهروند جمهوری اسلامی میرود که این چنین بصیر باشد و جهادی کار کند. چون در نظام جمهوری اسلامی زمینه برای روحیه جهادی خیلی افزایش پیدا کرد. الگوها فراوان و تشویقها فراوان شد، اما در دهه چهل که خبر از اینها نبود و نه تنها خبری نبود بلکه موانع زیاد بود تا اتفاقاً شهید محمد تراب نژاد جهادی زندگی نکند.
درباره این زندگی جهادی و فعالیتهای این معلم شهید بیشتر توضیح میدهید؟
یکی از مواردی که ایشان به آن ورود پیدا میکند مبارزه با بهائیت است. او شناختی از بهائیت نداشته، اما خودش را ملزم میکند تا آشنایی پیدا کند. سراغ استاد میرود و یک گروه تشکیل میدهد و جلساتی را پای تدریس استاد مینشیند.
کتابهایی را میخواند تا به این جبهه آگاهانه ورود پیدا کند و در کار خودش انقدر حرفهای عمل میکند که حتی یک فرد را به عنوان نفوذی در میان این فرق میفرستند و این فرد هم تا انتها جلو میرود، به گونهای که برایش مشکلاتی هم ایجاد میشود. اما مثل شهید بزرگوار حسن باقری که در دوران دفاع مقدس در قلب دشمن و تا پشت جبهههای دشمن میرفت تا بتواند شناسایی درستی انجام بدهد و از این شناسایی درست برای ضربه زدن به دشمن به بهترین شکل استفاده کند، محمد تراب نژاد هم در مبارزه با بهائیت این شیوه را اتخاذ کرد و کار به جایی میرسد که ساواک مطلع میشود.
چرا برای ساواک فرقه بهاییت مهم بوده؟
بهاییت زاییده ساواک و ساواک زاییده صهیونیسم است. به همین دلیل ممانعتها از طرف ساواک شروع میشود؛ اذیتها، بازداشتها، احضارها و بازجوییها. محمد تراب نژاد در عین این فعالیتها یک معلم است و با اولین خاطرهای که برای حضور در اولین مدرسه براش رخ میدهد، نشان میدهد که معلمی را به عنوان شغل انتخاب نکرده است.
نگاه شهید تراب نژاد به معلمی اگر شغل نبود پس چه بود؟
تعبیر زیبایی معلم شهید رجایی دارد که میگوید:«اگر معلمی شغل توست رهایش کن». یعنی انتظار شهید رجایی این است که معلمی برای یک معلم عشق باشد. برای شهید ترابنژاد هم این چنین بود. برای اینکه خودش را برساند به آن مدرسهای که معلمش بود و در دوردست و در روستاهای دور افتاده قرار داشت باید با اسب و قاطر میرفت و از رودخانه عبور میکرد. خیلی سختی میکشید؛ به گونهای که یک بار گرفتار سیلاب میشود و تا آستانه مرگ پیش میرود و مدتها بابت این قضیه بیمار میشود، اما باز همچنان با عشق ادامه میدهد.
اینکه معلمی یک نوع عشق برای این شهید بوده را به چه شکلهای دیگر در رفتار و منشش بروز میدهد؟
در آن مدرسهای که ایشان مدیر میشود، مدیری نبوده است، چون تعداد افرادی که باید در مدرسه ایفای نقش میکردند، کم بودند. محمد تراب نژاد هم مدیریت داشته و هم تدریس میکرده است. این شهید از جمله افرادی نبود که بنشیند سر کلاس و هرکس ثبت نام کرده بیاد و به او درس بدهد. در روستا رصد میکرده ببیند که چه کسی باید الان سر کلاس باشد و نیست. با خانوادهها صحبت میکرد تا راضی شوند و فرزندشان را به مدرسه بفرستند.
اتفاق شیرینی که رخ میدهد این است که یکی از همین بچهها که چوپان بوده و خانواده اجازه نمیداده مدرسه بیاید با پا در میانی محمد تراب نژاد مدرسه میآید و بعد معلم میشود و مدیر میشود و همین فرد جای محمد تراب نژاد مدیر همین مدرسه میشود. خاطرات این فرد هم در کتاب مدیر مدرسه شریعت آمده است.
این مدرسه که نام کتاب هم از آن وام گرفته شده، مدرسه شریعت است؟
نه. محمد تراب نژاد با وجود همه این فعالیتها باز هم احساس میکند که این کار کم است و باید عمیقتر و ریشهایتر کار کند به همین خاطر او در دوران طاغوت یک مدرسه اسلامی به نام شریعت تأسیس میکند که نام کتاب هم برگرفته از همین مدرسه است.
او آنقدر در این مدرسه زیبا کار میکند که روسای ادارات در دوران طاغوت هم ترجیح میدهند بچههای خودشان را در مدرسه شریعت ثبت نام کنند تا در مدارس دیگر. این شهید هیئت خانگی راه اندازی میکند و با دعای ندبه، هم روی دانش آموزان هم روی معلمها کار میکند. از طرف دیگر او یک جوان بسیار شاداب، بشاش، کاری و ورزشی بوده و در ورزش کشتی قهرمان استان بوده است و همین باعث جذب افراد بسیاری به سمت او میشود.
ظاهراً این شهیددیداری هم با مقام معظم رهبری داشته است، جریان این دیدار چیست؟
بله. آوازه فعالیتهای محمد تراب نژاد به گوش مقام معظم رهبری در مشهد مقدس میرسد و یک روز اتفاقاً تشریف میبرند ساری و در مسجد جامع ساری با این شهید و جوانهایی که با او فعالیت میکردند، جلسه میگذارند و گفتگو میکنند و گزارش میگیرند. حضرت آقا جنس شناس بوده و این افراد را شناسایی و حمایت میکرده است و راجع به شهید تراب نژاد و دوستانش هم چیزهایی میشنوند که منجر به یک دیدار و یک جلسه میشود.
در ابتدای صحبتهایتان اشاره کردید که این معلم شهید اهل کار جهادی هم بوده. در این باره هم توضیح میدهید؟
همه این فعالیتها مانع از این نبود که محمد تراب نژاد به فکر محرومین و مستضعفین و کارهای جهادی نباشد. افرادی که شاید روحیه کار مبارزاتی و انقلابی ندارند، اما انسان دوست و عاطفی هستند کمک به همنوع را دوست دارند، چه برسد به شخصیتی مثل شهید تراب نژاد. این شهید افرادی با روحیه کمک به دیگران را بسیج میکند و به روستاها میروند وکارهای عمرانی برای نیازمندان انجام میدهند.
از ماجرای شهادت این شهید هم میگویید؟
شهادت محمد تراب نژاد هم مثل زندگیاش خیلی زیباست. در ایام تعطیلات نوروز که وقت استراحت معلمهاست و این ایام تعطیلات را معمولاً برای دید و بازدید و گشت و گذار سپری میکنند، محمد تراب نژاد در دورانی که انقلاب پیروز شده و دوران دفاع مقدس است و آرام و قرار ندارد و میداند رزمندههایی که در جبههها هستند، هم پدر و مادر دارند و آنها هم دید و بازدید را دوست دارند؛ بنابراین کار خیلی قشنگی انجام میدهد.
مرکبات دوستان آشنایان و باغ خودش را در چندین ماشین بار میزند و تعطیلات خودش را اختصاص میدهد به اینکه کام رزمندگان را با میوه و مرکبات شیرین کند. او این کاروان را راه میاندازد و وارد جبهه آبادان میشود، اما در آن جا هواپیمای دشمن این کاروان او بمباران میکند و محمد به شهادت میرسد. معلم شهید محمد تراب نژاد امروز برای جامعه ما الگو است؛ برای گروههای جهادی الگوست، برای معلمهای جوانی که میخواهند وارد آموزش و پرورش شوند الگوی بسیار بسیار تاثیرگذاری است.
او و معلمهایی مثل شهید ابراهیم هادی کلاسشان در چارچوب یک مدرسه و کلاس منحصر نشده بود و شاید بیشترین تأثیر این شهید و شهید ابراهیم هادی در بیرون از مدرسه روی دانش آموزان بوده یعنی همه جا معلم بودهاند نه فقط در کلاس و مدرسه. برای شهید محمد تراب نژاد در واقع جامعه کلاس درس اوست. جامعه مدرسهای است که باید ایفای نقش کند.
انتهای پیام/